سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یادداشت های بازمانده
درباره



یادداشت های بازمانده


کیوان محمدی
باید از یک جایی شروع کرد. منتظر ماندن برای فردایی بهتر، یعنی بی‌عملی و حسرت ابدی. من مدت‌هاست به این فکر می‌کنم که «هدف» چیزی جز خود «مسیر» یا «وسیله» نیست. هر آنچه آرزوی‌اش را داریم باید همین امروز تجربه کنیم.
آهنگ وبلاگ

باد تندی داشت می وزید ، گرد و غبار تمام فضا را در بر گرفته بود ، شن قرمز رنگی چشمان همه را می سوزاند ، قسمت کوچکی از پیکر زمین ، تنها نقطه ی روشن و درخشان سطح اطراف بود .
خورشید داشت با نور بازی می کرد ، گویی برای رسیدن به ابرها ، دست درازی می کرد ، دستان خورشید بلندتر می رفت ، تا اوج فاصله ایی نداشت و نردبان دستان خدا کفایت می کرد ، وقتی که بی نشان بی نشان می ماند روی دستان روشن آب !
همان آبی که همیشه شرمسار نگاه های خدایی بود ، خدایی که سرش را بریدند ، وقتی که آرزو می کرد دستانش را به او باز گردانند و یقین داشت که به زودی از شرّ زندگی خلاص می شود و مدام نفرین می کرد :
ـ بیابانی خشک تر از این نبود ؟! کویری بیهوده تر ؟!
و گویی داشت به نگاه های آسمان التماس می کرد :
ـ ای که مرا خوانده ای ، راه را نشانم ده تا در نشان بی نشانی ات ، بی نشان بی نشان بمیرم ...
لجن زار ، خورشید ها را خفه کرد و لاشه ی غروب کرده ی او ، روی دستان خدا داشت در آب فرو می رفت و آب ، خس و خاشاک را به ساحل می زد و گوهر را با خود به قعر دریا می برد ، از ازل طبیعت آب جز این نیست !
بی انصافی بود اگر او را از نگاه های خدائی و آغوش آب جدا می کردند و به نگاه اشنع ترین لجن زده ی زمین بر می گرداندند !
او با تنها قایقی چوبی و دستانی درخت وار ، داشت بیتائی خدائی را ابتشار می نمود .
شگفت انگیز بود جدا شدن از چراغی نیمه سوز و کینه های همیشگی و پیوستن به چتر نگاه های کسی که در نشان بی نشانی ، او را بی نشان بی نشان پذیرا شد ، به هفتمین ابر عروج آسمانی دستانش ، با همان عروج عیسائی ، صدائی محمدی ، عشقی لیلائی و دستانی خدائی ...


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان محمدی 91/1/13:: 4:15 عصر     |     () نظر