سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یادداشت های بازمانده
درباره



یادداشت های بازمانده


کیوان محمدی
باید از یک جایی شروع کرد. منتظر ماندن برای فردایی بهتر، یعنی بی‌عملی و حسرت ابدی. من مدت‌هاست به این فکر می‌کنم که «هدف» چیزی جز خود «مسیر» یا «وسیله» نیست. هر آنچه آرزوی‌اش را داریم باید همین امروز تجربه کنیم.
آهنگ وبلاگ

عمویم همیشه می گفت یادش بخیر همه منتظره اخبار ساعت 2 بودیم تا نتایج انتخابات را ببینیم.پدربزرگت همه اش می گفت آقا نمی گذارند در بیاید ولی پشت همه این نمیگذارند ها دل ها روشن بود.ناطق نوری مدتی قبل پیروزی خاتمی را تبریک گفته بود ولی کسی باور نمیکرد.تا اینکه صدای آشنای حیاتی نتایج را اعلام کرد:نفر اول(هیچکس در اینجا نفس نمی کشید):سید محمد خاتمی با 20138784 رای.هیچکس باورش نمیشد.تا چند ثانیه همه ساکت بودند.ناگهان همه فریادی زدند و همدیگر را بقل کردند.مادربزرگت کل می زد.نمیدانم بقیه روز چگونه گذشت.همه منتظر فردا بودند.

فردای سه خرداد مردمی که دل خوشی از سیاست نداشتند و سیاسی ترین حرف هایشان قیمت گوشت و مرغ بود خود فضارا سیاست زده کرده بودند.با اینکه یک روز بیشتر از انتخاب شدنش نگذشته بود همه فضای جدیدی که قرار بود ایجاد شود را حس می کردند انگار که فاصله بین 2خرداد با 4 خرداد را چندین سال می دیدند.

آن دوران جذابتر از همه روزنامه ها بودند.چیزهایی می نوشتند که هنوز که هنوزه کسی جرات نوشتنشان را ندارد.از صبح امروز گرفته تا خرداد و نشاط و آزاد

خاتمی کلماتی را آورد که تا آن موقع برایم نا آشنا بودند.گفتمان،تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی و خیلی کلمات دیگر.کلماتی که هنوز که هنوزه ماندگارند.

این ها صحبت های عمویم از فضای انتخابات سال 76 بود.فضایی که اگر چه نه به این شدت ولی کمتر را در انتخابات 92 نسل ما تجربه کرد.دقیقا همان حرف ها.پدرم مرتب می گفت نمی گذارند در بیاید مگر موسوی را گذاشتند که این را بگذارند.از پدرم گذشته باید جواب صدها نفر از مردمی که اعتمادشان سلب شده بود را در ستادها می دادیم.تنها کسی که حرفهایش به خانواده امید می داد همین عمویم بود.مرتب می گفت من هم این فضارو تجربه کردم به دلت بد راه نده من مطمانم که در میاد.صبح روز انتخابات از ساعت7 صبح در حوزه ای که ناظر بودم حاضر شدم.تا ساعت ده شب که ساعت رای دهی تمدید شد پلک نزدم.راستش را بخواهید می ترسیدم.همه اش با خودم می گفتم نکند در این یک ثانیه ای که رویم را بر می گردانم کسی کاری کند؟موقع شمارش آرا اولین رای ها رای آقای جلیلی اعلام شد.خانمی که رای ها در دستش بود و طرفدار ایشان هم بود با غروری زیاد رای هارا روی زمین کوبید و گفتت :آقای جلیلی 130 رای.همان موقع من رای های آقای روحانی را اعلام کردم.با اعتماد بنفس رای هارا روی زمین گذاشتم و تعداد را اعلام کردم:اقای روحانی 209 رای.صورتش قرمز شده بود و با بقل دستی اش پچ پچ می کرد .فقط قسمتی که یکیشان گفت "وای اگه در بیاد چیکار کنیم" را از حرف هایشان شنیدم.اینقدر خوشحال بودم که همه فهمیده بودند و مرتب تبریک نثارم می کردند.وقتی به خانه برگشتم اهل خانه همه بیدار بودند به جز خواهرم.پدرم تا از در وارد شدم نتیجه شمارش را پرسید.گفتم نگران نباشید روحانی اول شد. و سریع به عمویم خبر دادم مثل همیشه گفت نگران نباش انتخاب میشه.تا 6 صبح که اولین بخش آرای شمارش شده اعلام شد. نتایج اولیه آرا توسط خبرگزاری مهر، نگاه ها را معطوف به برتری جالب توجه حسن روحانی نسبت به سایر رقبای انتخاباتی کرد. نتایج اولیه و رسمی آرا نیز که توسط وزیر کشور اعلام شد برتری آقای روحانی را نشان می داد.:نفر اول حسن روحانی با 401949 اری. با این حال، نامزدها از هواداران خود خواسته بودند که نتایج را قطعی تلقی نکرده و جشن پیروزی نگیرند.با اینکه هنوز تعداد زیادی از رای ها شمرده شده بودند ولی از خوشحالی گریه ام گرفته بود که خاله ام هم پیشمان آمد و گفت همه بریمزیم تو خیابون تا در اومدا.از جلوی تلویزیون تکان نمیخوردیم.تا ساعت 8:20 دقیقه شب که با شبکه خبر برنامه هایش را بخاطره سخنان وزارت کشور قطع.وزیر از حضور قاطع 72 درصدی مردم در انتخابات خبر داد.و نتایج را اعلام کرد.همه نگران بودند انتخابات به دور دوم کشیده نشده باشد.نفر اول جناب آقای حسن روحانی با کسب 18613329 و کسب اکثریت مطلق آرا به عنوان رییس جکهور قانونی کشور اعلام می گردد.همه یکدیگر را بغل می کردند.بغضی گلویم را گرفته بود بغضی که انگار کسی 8 سال جلوی ترکیدنش را گرفته بود و حالا با خیال راحت می توانستم سرازیرش کنم.همه با عکس هایی که از روحانی داشتیم ار خانه خارج شدیم. چند قدم که رفتیم زنی که از جلویمان می آمد گفت "این آخوند ها همه مثل هم اند".تا رد شد مادرم آرام گفت: یکی نیست بگه به توچه آخه؟آقا ما دوست داریم آخوندا رییس جمهورمون بشن تو همون احمدی نژاد به دردت می خوره.همینجور که حرف می زدیم رسیدیم دم ستاد.همه جمع شده بودند در آن زمان کوتاه.همه بلند می گفتند:موسوی موسوی رایتو پس گرفتیم.باورم نمیشد هنوز هیچکس از خاطرتاتش موسوی را پاک نکرده.که پدرم گفت ببین بزرگ مرد که باشی مثل موسوی می شوی،هیچکس فراموشت نمی کند.خلاشه روزهای خوبی بود.

آقااا این همه گفتم که بگم 2 خرداد زنده است و درسته نسل ما در 2 خرداد شرکت نداشت ولی 24 خردادی ساخت تا به دنیا نشان دهد که امیدمان همیشه شجاعتمان را زنده می کند شجاعتی که با رای هامان از آن پرده برداشتیم تا به ایرانیان خارج از کشور بگوییم که ما اصلاحات می خواهیم نه انقلاب تا لااقل دست از این جمله تکراری : (اقا بریزید توی خیابان) بردارند.البته اگرچه هنوز هر کار خوب دولت را سوپاپ اطمینان نظام و هرکار بد را حق مردم ایران می دادند ولی بازهم هم وطن هستندو قلبشان برای ایران می تپد.

پس بدون در نظرگرفتن هیچ عقیده ای فقط بگوییم زنده باد ایران و ایرانی

و از همه مهم تر زنده باد اصلاحات : ))) 2خرداد زنده است.و با تاخیر میگم ولی 2خرداد مبارک 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان محمدی 93/3/6:: 9:44 عصر     |     () نظر