سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یادداشت های بازمانده
درباره



یادداشت های بازمانده


کیوان محمدی
باید از یک جایی شروع کرد. منتظر ماندن برای فردایی بهتر، یعنی بی‌عملی و حسرت ابدی. من مدت‌هاست به این فکر می‌کنم که «هدف» چیزی جز خود «مسیر» یا «وسیله» نیست. هر آنچه آرزوی‌اش را داریم باید همین امروز تجربه کنیم.
آهنگ وبلاگ

صدایی من را بیدار می کند...
امشب هم مثل هر شب خوابم نمی برد . بهش عادت گرفته ام . انگار اگر نباشد هیچوقت خوابم نمی برد. به خودم میگویم پس قبل از آن چطور می خوابیدم ؟ نمی دانم . یادم نیست . انگار همیشه بیدار می ماندم . می ماندم تا خودصبح ، تا وقتیکه حالت نرم و آرام بیدار شدن پدرم را ببینم. ببینم نماز خواندن مادرم را... ببینم صبح با سلام دادن به پدرم شروع می شود .
و بگویم : خدایا شکرت !
به خاطر زندگی _ و زندگی روی سجاده ، گوشه ی چشمان مادرم ، قطره اشکی است که از گونه هایش سرازیر می شود_ و هزار بار دلم می سوزد برای آن هایی که پدر و مادر ندارند _ می رفتم کنارش و توی آن قطره اشک دنیا را می دیدم . آره، میشد دنیا را دید . آن هم وقتیکه : شکستِ نورِ خورشیدِ صبح از پنجره روی گونه هایش می افتد...
منتظر می شوم نمازش تمام شود و او سرش را برگرداند تا نگاهم کند . ولی من توان نگاه کردن به چشمانش را ندارم ، سرم را پایین می گیرم و او بغلم می کند . همان جاست که من آرام و بی دغدغه خوابم می برد . بعد از آنکه در دلم میگویم : خدایا شکرت !
صدایی من را بیدار می کند... چشم هایم را که باز میکنم گریه ام می گیرد و می گویم : خدایا دوباره یک روز دیگر را من باید در این پرورشگاه زندگی کنم ...
آریان رضائی/یلدای هزاروسیصدونود


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان محمدی 91/1/11:: 5:32 عصر     |     () نظر