سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یادداشت های بازمانده
درباره



یادداشت های بازمانده


کیوان محمدی
باید از یک جایی شروع کرد. منتظر ماندن برای فردایی بهتر، یعنی بی‌عملی و حسرت ابدی. من مدت‌هاست به این فکر می‌کنم که «هدف» چیزی جز خود «مسیر» یا «وسیله» نیست. هر آنچه آرزوی‌اش را داریم باید همین امروز تجربه کنیم.
آهنگ وبلاگ

هَ هَ هَ همه جانم !

تغییر کردم

خونسرد

بی انگیزه

و فقط سعی میکنم آنچه باشم که بودم و مدت هاست که نیستم

 

زدم در گوشش،

جیکش هم در نیامد.

همانجور زل زده بود به چشم هایم،

حالت چشم هایش هیچ فرقی با قبل نداشت،

انگار حس نکرده بود چیزی را،

فقط خیره و مات به من گاه میکرد.

اینگونه برایم شروع کرده بود با گیجی تعریف کردن.

نصف شب بود و من خسته ی خسته

تمام تلاشم را می کردم متوجه قرمزی چشم هایم نشود.

می دانستم اتفاق های اخیر حساس ترش کرده و نمی خواستم احساس ناراحتی کند.

بلند شد که برود،

دستش را گرفتم

شانه هایش را گرفتم و تکان می دادم.

اشک خودم در امده بود.

داد می زدم یک چیزی بگو،

سیلی بزن...

سرم داد بزن...

دستانم دیگر جان نداشتند...

هیچ جا را نمیدیدم

چقدر شکسته بود.

باورم نمی شد کسی که جلویم نشسته و دارد این هارا برایم تعریف می کند همون آدم شاد سالهای پیش است

 

ای ای ای ای کاش کنارم بودی!

 

شدم آدم لحظه ها در ثانیه

پرم از شوق انرژی غم شادی دوست داشتن نفرت و نکشیده به ثانیه دوم خالیم از هر حسی

پا به پا ی بقیه می خندم از ته دل ؛ بغض می کنم ؛ همدل می شوم

در خلوتم غریبه ای بیش نیستم

همراه ایش نمی کنم

بی خیال بی خیال از توجه تهی اش می کنم عادتش داده ام صدایش را همسایه نشنود 

 

 

 چیزی نداشت که بگوید

چیزی نداشتم که بگویم

فقط گرفتمش بغلم

انقدر که بعد ان همه گریه خوابش برد

#کیوان_محمدی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کیوان محمدی 95/7/11:: 3:50 عصر     |     () نظر