کيوان محمدي - پيام‌هاي ارسالي ?RSS=0 کيوان محمدي - پيام‌هاي ارسالي fa ParsiBlog.com RSS Generator Sun, 05 May 2024 04:37:28 GMT کيوان محمدي جهان در گذرش از گذشته به آينده فرساينده شده و فرسوده‌ات مي‌کند. گويي توسط زمان بلعيده مي‌شويم، اندوه خاطرات شيرين، رنج يادهاي محزون، حسرت روياهاي ناممکن؛ اندک اندک، جان ما را مي‌کاهند. زير بار مهيبِ بودن، خميده مي‌شويم و اينجا همان لحظه از نو متولد شدن است. در اساطير حال ايزدان به مدد  انسان مي‌آيند تا از طريق خلقت جهاني نو، فرصتي به او بدهند تا آدمي تازه شود. . انسان شريک خدايان در خلقت جهان است. تا زماني که ما تطهير نشويم، ترس آينده و حسرت گذشته را رها نکنيم و از نو سرکش و سرافراز قد بلند نکنيم دنيا تازه نخواهد شد. عيدي در کار نخواهد بود و سالي نو نخواهد شد اگر که تو، اگر که من؛ از ابتدا طيب و طاهر، پا به جهان نگذاريم. براي همه چيز هنوز فرصت هست، براي عقل و جنون، شيدايي و سرخوشي، ساختن و ويران کردن؛ تا زماني که  زنده هستي براي همه جيز فرصت داري، مگر اين‌که خودت اين فرصت را از خود دريغ  کني. . سخنم را کوتاه مي‌کنم و  مي‌گذرم. سال‌هايي هستند که سختند، جانت را تمام مي‌کنند تا تمام شوند؛ آسمان‌شان بخيل است، زمين بي‌بار و بي‌برکت است، اما اين سخت‌ترين سال‌ها هم مي‌گذرند. مي‌گدازند و مي‌گذرند و ما مي‌مانيم. کسي در جانم هست که مي‌گويد تو هرگز آن آدم پيش از اين سال بي‌باران، نخواهي بود. او رفته است و تو زنده‌اي و اين مي‌تواند مبارک باشد. شمس تبريز مي‌گويد:« ايام مي‌آيند تا بر شما مبارک شوند، مبارک شماييد». . حق است: بايد که مرد، بايد که به دنيا آمد تا سال، از سر سرور، مبارک شود. . نوروزتان مبارک. http://MORDANEBARTAR.parsiblog.com/Feeds/11995472/ <span class="mb">جهان در گذرش از گذشته به آينده فرساينده شده و فرسوده‌ات مي‌کند. گويي توسط زمان بلعيده مي‌شويم، اندوه خاطرات شيرين، رنج يادهاي محزون، حسرت روياهاي ناممکن؛ اندک اندک، جان ما را مي‌کاهند. زير بار مهيبِ بودن، خميده مي‌شويم و اينجا همان لحظه از نو متولد شدن است. در اساطير حال ايزدان به مدد  انسان مي‌آيند تا از طريق خلقت جهاني نو، فرصتي به او بدهند تا آدمي تازه شود. . انسان شريک خدايان در خلقت جهان است. تا زماني که ما تطهير نشويم، ترس آينده و حسرت گذشته را رها نکنيم و از نو سرکش و سرافراز قد بلند نکنيم دنيا تازه نخواهد شد. عيدي در کار نخواهد بود و سالي نو نخواهد شد اگر که تو، اگر که من؛ از ابتدا طيب و طاهر، پا به جهان نگذاريم. براي همه چيز هنوز فرصت هست، براي عقل و جنون، شيدايي و سرخوشي، ساختن و ويران کردن؛ تا زماني که  زنده هستي براي همه جيز فرصت داري، مگر اين‌که خودت اين فرصت را از خود دريغ  کني. . سخنم را کوتاه مي‌کنم و  مي‌گذرم. سال‌هايي هستند که سختند، جانت را تمام مي‌کنند تا تمام شوند؛ آسمان‌شان بخيل است، زمين بي‌بار و بي‌برکت است، اما اين سخت‌ترين سال‌ها هم مي‌گذرند. مي‌گدازند و مي‌گذرند و ما مي‌مانيم. کسي در جانم هست که مي‌گويد تو هرگز آن آدم پيش از اين سال بي‌باران، نخواهي بود. او رفته است و تو زنده‌اي و اين مي‌تواند مبارک باشد. شمس تبريز مي‌گويد:« ايام مي‌آيند تا بر شما مبارک شوند، مبارک شماييد». . حق است: بايد که مرد، بايد که به دنيا آمد تا سال، از سر سرور، مبارک شود. . نوروزتان مبارک.</span> Thu, 22 Mar 2018 06:20:00 GMT بچه که بود باباش با داد و ب?داد و به زور صبح ها از خواب بلندش م?کرد نماز بخونه ، واسه ا?نکه صداش رو بخوابونه چشم بسته م? رفت سمت آشپزخونه رو صندل? کنار گاز م?شست و 5 دق?قه بعد م? رفت م? ...خواب?د ... که ?عن? خوندم ?ک روز باباش مچشو گرفت از فرداش مهرو م?گرفت دستش م? رفت تو آشپزخونه دو دق?قه هم ش?ر آب رو باز م?گذاشت ?عن? که دارم وضو م?گ?رم 5 دق?قه هم چشم بسته و نشسته م? .خواب?د و بعد دوباره م? رفت ت http://MORDANEBARTAR.parsiblog.com/Feeds/7681583/ <span class="mb">بچه که بود باباش با داد و ب?داد و به زور صبح ها از خواب بلندش م?کرد نماز بخونه ، واسه ا?نکه صداش رو بخوابونه چشم بسته م? رفت سمت آشپزخونه رو صندل? کنار گاز م?شست و 5 دق?قه بعد م? رفت م? ...خواب?د ... که ?عن? خوندم ?ک روز باباش مچشو گرفت از فرداش مهرو م?گرفت دستش م? رفت تو آشپزخونه دو دق?قه هم ش?ر آب رو باز م?گذاشت ?عن? که دارم وضو م?گ?رم 5 دق?قه هم چشم بسته و نشسته م? .خواب?د و بعد دوباره م? رفت ت</span> Sun, 14 Jul 2013 20:37:00 GMT به وبلاگ? که داستانا? خودمو توش م?زارم سر بزن?د http://MORDANEBARTAR.parsiblog.com/Feeds/6588738/ <span class="mb">به وبلاگ? که داستانا? خودمو توش م?زارم سر بزن?د</span> Tue, 21 Aug 2012 02:37:00 GMT